امیرارسلانامیرارسلان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی ما امیرارسلان

شش ماهگی

1392/10/11 12:31
نویسنده : مامان شهلا
819 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مادر دیگه حسابی شیطون شدی یک ماهی هست که کامل میشینی تازگی داری سعی میکنی خودتو چهار دست و پا کنی وقتی برای گرفتن تلفن از دستم تلاش میکنی میمیرم برات انقدر که تو نازی با اون چشمای شیطونت زل میزنی بهم منتظری که باهات بازی کنم یا وقتی توی روروئکت هستی میام از کنارت رد بشم دستات و برام باز میکنی ذوق میکنی که انگار میخوام برت دارم منم طاقت نمیارم برت میدارم گاهی وقتا که خودم و کنترل میکنم برت ندارم از کنارت می گذرم اون وقت تو لب ور میچینی و بغض میکنی دیگه می خوام بمیرم برات نمی دونی عشقم چه قدر دوست دارم نمیدونی چه دنیایی هستی برام وای صبحا که وقتی از خواب بلند میشی برای اینکه بیدارم کنی با دستات یا پاهات میای تو صورتم منم برق از سه فازم میپره تا چشمام و باز میکنم بهم لبخند می زنی میدونم این لحظات همیشه ادامه نداره میدونم یه زمانی میرسه که شاید دوست داشته باشی تنها باشی بزرگ بشی و دوست نداشته باشی من بغلت کنم به خاطر همین این لحظات و تو ذهنم حک میکنم از لحظه لحظه اش لذت میبرم میدونم تو هم مثل همه یه زمانی دچار غرور جوانی میشی ولی من دوست دارم همیشه دوستت باشم دوست دارم همیشه دلت بخواد که با من حرف بزنی اینا رو برات می نوسیم که شاید بزرگ شدی بخونی و بدونی شاید اون موقع اون جور که من دوست دارم باهات رابطه داشته باشم نباشه نمیدونم نمیدونم ولی همیشه و تا آخر عمرم عاشقتم پسر گلم هر چی بیشتر میگذره بیشتر دوست دارم عشقمقلب

حالا که حس می کنم منو دیگه می شناسی وقتی منو می بینی دست وپا میزنی وقتی گریه میکنی وتو بغل من آروم میشی نمی دونی چه حس خوبی دارم...

niniweblog.com

اینقده کارای بامزه یاد گرفتی مثلا چند روزه بابایی مریضه سرفه میکنه و هی آب بینی شو میکشه توهم یاد گرفتی الکی اهه اهه می کنی هی فین فین میکنیخنده

منو بابایی جفتمون عاشقتیم

niniweblog.com

اینقده چشا ودستات فوضول شده همه چی و با چشمات دنبال میکنی هر چی و گیرت میاد با دستات سفت میگیری میکشی نو دهنت ههههههههههههههههههه دیگه قربونت برم گردن مامان درد میکنه بیشتر از این نمیتونه از شیرین کاریات بنویسه فقط بدون که یه دنیا دوست داره بووووووووووووووووووس.

niniweblog.com

اینم یه سری عکس از ٦ تا٧ ماهگیت

اینجا قربونت برم داری تلاش می کنی باب اسفنجیتو بگیری

 

 وای که اگه امیر ارسلان دختر می شد چی مییییییییییییییشد

niniweblog.com

وقتی امیر ارسلان تو خواب خرگوشیه

اون لباسه که تنه عروسکه کرده بودم گفتم همیشه به یاد تو بغل میکردم...

حالا دیگه اندازت شده یه ذره هم کوچولو شده آخه قربونت برم چون یه ذره کپلیی نصف لباسات که ما مثلا گرفته بودیم زمستون بپوشی اندازت نیستنناراحت

شکار لحظه هاااااااااااااااااااااا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)