شاهزاده کوچولوی ما امیرارسلان

اين ماه تولد بابا مهدي بود ما براش يه تولد سوپرايزي گرفيتم كه خيللللللللي خوشحال شد به همه خوش گذشت با هيچ كس كار نداشتي فط برا خودت اون وسط ميرقصيديو هو هو ميكردي وقتي پسرم از خودش عكس سلفي ميندازه يه عصر قشنگ امير ارسلانو بردم پارك ‍ژوراسيك كه خيلي قشنگ و طبيعي دايناسورارو درس كدن ولي پسري انگار ترسيده بود از دور به همشون نگاه ميكرد از وقتي هم اومديم خونه همش صداشو كلفت ميكنه  ميگه "داييسورم ا الان ميام ميخورمت" يه شبم برديمت كيدزلند يا همون سرزمين كودك كه در حقيقت رستوران كوچولو ها بود با كلي وسايل بازي كه با زووووو...

اينهم دومين سال زندگي پسرم كه مثلا من قرار نبود تولد بگيرم ولي به دو تا تولد تبديل شد آخه دلم نيومد دل پسرمو بشكونم وقتي ميگفت كي شمع فوت كنيم اين تزينات تولد اول اينم تزينات تولد دوم كيك شب اول كيك شب دوم اينم شيريني هامون اينم گيفتايي كه به مهموناي كوچولومون داديم دفتر يادگاري اينم گل پسر تو روز تولدش ايندفعه هم موفق نشدم خيلي عكساي خوب ازت بندازم پسرم در حال شمع فوت كردن دست زدن برا خودش در حال تلاش براي خاموش كردن فشفشه در حال بريدن كيك اين هم رسم ديرينمون ...