مسافرت کاشان
٥مهر ما عروسی دعوت شدیم کاشان
باباجون کار داشت نتونست بیاد ولی ما با مامانی اینا رفتیم....
انم چندتا عکس از عروسی که تو مثل مرد کوچولو ها شده بودیو مرسانا هم مثل عروسک
اینم عکستون با ننه
اینم عکست با بابایی
اینم عکست با من...
وقتی داشتیم میرفتیم تو تو ماشین خیلی شارژ بودی برای اولین بار ددددد می گفتی
تو راه تو قم وایسادیم رفتیم سر خاک بابابزرگ بابایی
وقتی داشتی با مرسانا سر قمقمه دعوا می کردی
شبم که رفتیم عروسی فرداشتم رفتیم باغ انار حاج محمد
خییییییییییییییییییلی خوش گذشت
ولی اگه بابا جونم بود خیلی بیشتر خوش می گذشت خیلی جاش خالی بود
زنبور کوچولوی من عاشق اون خنده هاتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی