امیرارسلانامیرارسلان، تا این لحظه: 11 سال و 30 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی ما امیرارسلان

ماهگرد یازدهم

هورااااااااااااااا پسرم 11 ماهه شد دیگه چیزی تا تولدت نمونده گلم. این ماه ماهگردت برابر شد با خونه تکونی مامانی اگه بدونی چه جوری این عکسارو ازت انداختم بقیه در ادامه مطلبه امیرارسلان در حال خونه تکونی مامانی این چهارپایه چقدر سنگینه ها ...
16 اسفند 1392

امیرارسلان کوچولوی من قدم زدنت مبارک

پسر گلم 20 روزی هست که راه میره از یه قدم شروع کرده حالا یه 3 متری راحت راه میره  ومنم امیدوارم همینطوری که توی قدم زدنش موفق بود و زود راه افتاد در آینده در تمامی قدمهایی که برمی داره موفق باشه.... به همین مناسبت منم یه کیک کوچولو خریردم و بردمت آتلیه یه چندتا عکس ازت انداختم البته این عکسا عکسایین که خودم با گوشی ازت گرفتم چون عکسات هنوز حاضر نشده بود فعلا همینارو برات گذاشتم بقیه عکسامون تو ادامه مطلبه برای اولین قدمای نازت این پلاک کفش کوچولوی نازو برات خریدم و زیزش تاریخ اولین قدمتو حک  کردم تا برات یادگاری بمونه اینم چندتا عکس راه رفتنای نازت مامان منو بگیر اومدم حالا دارم میرم ...
7 اسفند 1392

آلبوم 10 ماهگی

اینم عکسای پسر نازم در 10 ماهه و.... روزگی بفرمایید ادامه مطلب   اینجا پسرم کادوی ولن تاینشو به مرسانا کوچولو داده اینم مرسانا کوچولو اینم نمایی دیگر از امیر ارسلان با عینک صبا کوچولو   ...
7 اسفند 1392

happy valentins day

                                                          پام امروز روز عشق بود فرقی نمی کنه ایرانی یا خارجی مهم اینه که یه چیزایی رو یادمون بیاره و یادمون بیاد تو دنیا چه کسایی هستن که ما واقعا عاشقشونینم و از این بابت احساس خوبی بهمون دست بده ... منم این روزو با دوتا عشقای زمینیم جشن گرفتم از خدا ممنونم که با دادن مهدی و امیر ارسلان منو خوشبخت ترین آدم ...
27 بهمن 1392

ماهگرد دهم

  پسرم بزرگ شده ده ماهه شده دیگه 2 رقمی شده خیلی کارای جدید یاد گرفته می تونه  بدون کمک برای 30 ثانیه بایسته ولی اصلا علاقه ای به چهاردست و پا رفتن نداره اگهیه موقع دمر بشه انقدر گریه می کنه تا ورش دارن فقط عاشق اینه یه نفر دستشو بگیره یه توپم بندازن جلو پاشو راه بره و بشوته قربونش برم تا صدای آهنگ میاد شروع می کنه به نینای نای وقتی سوار روروءک میشه دیگه هیچی تو کابینتا نیست هنوز میونش با مردا خوب نشده هر مردی رو می بینه میزنه زیر گریه حالا بریم سراغ عکسهای دهمین ماهگرد ادامه مطلبو یادتون نره  مامان ببین چقدر قشنگ وایمیستم مامان ببین دستامم ول کردم   مام...
18 بهمن 1392

تولد عطیه جون

10 بهمن سالروز تولد زن عمو عطیه بود و عمو مهیار به همین مناسبت همه رو دور هم توی کن جمع کرد و عطیه جونو سوپرایز کرد خلاصه خیلی به همه خوش گذشت مخصوصا شما مهمون کوچولو که اصلا اذیت نکردی عطیه جونم من و پسرم تولدتو بهت تبریک میگیم و برات دعا میکنیم سالهای زیادی رو در کنار مهیار جشن بگیری (البته مارو هم دعوت کنی) اینم یه عکس ازاون شب   ...
18 بهمن 1392

آلبوم نه ماهگی

  پسر کوچولوی ما عاشق رانندگی شده  هر وقت گریه میکنه فقط با نشستن پشت فرمون ساکت میشه وقتی می شینیم تو ماشین که دیگه نگو وووووووووووووووووووووووو   کلی عکس دیگه هم تو ادامه مطلب داریم گلم فک کنم اینجا داری خواب منو می بینی... امیر ارسلان خاله صغری از مشهد برات این انگشترو خریده ببین چقد به دستای نازت میاد... عاشق اینی که بابایی اینطوری بگیردت رو دستت ببرت بالا تو هم دس سی کنی... مهدی کوچولو امیر ارسلان کوچولو اینجا کاپشن بچگی باباجونو تنت کردیم بابا جون اینقد ذوق کرده بوووووود فنچول من این چند تا عکسی که می خوام بذارمو مامانی بهم گفت نذار زشته ولی من دلم نیومد از شکموییت ...
5 بهمن 1392

واکسن سرخچه

وقتی برای چکاب 9 ماهگی رفتیم پیش آقای دکتر وزن شما 11 وقدت79 بود آقای دکتر می گفتن هنوز بچه درشتی هستی ولی من راضی نبودم چون  ا وقتی که رژیم غذایی داری وزن نگرفتی راستی یادم رفته بود بگم جواب آزمایشات بع اون آنافیلاکسی وحشتناک آماده شدن و شما به بادوم- سیب- موز- شیر- تخم مرغ- ماهی - گوجه آلرژی داری و دکتر گفت تا اطلاع ثانوی جفتمون لب نزنیم  ایشالله پسرم زودتر خوب شی... آقای دکتر کنی گفتن وقت واکسن سرخچته خودشون برات زدن...   ...
5 بهمن 1392