تعطیلات نوروزی(سفر به شمال و مشهد)
٣ فرودین راهی شمال شدیم خیلی روزهای خوب و پرماجرایی داشتیم روزاها میرفتیم بیرون می گشتیم شبهاهم همش بازی و خنده و.... خلاصه خیلی تعطیلات خوبی داشتیم تا ٩ فروردین که باید برای عروسی اسما جون به مشهد می رفتیم باباجونم برای راحتی ما از همون جا بلیط گرفت که بی دردسر بریم ولی از شانس بد ما هواپیما کلی تاخیر داشت و ما تو فرود گاه نوشهر کلی اذیت شدیم طفلی امیر ارسلانم خیلی اذیت شد از وقتی هم رسیدیم مشهد همش گریه می کرد ما هم مجبور شدیم ببریمش دکتر و سونوگرافی و.... ولی دکترا می گفتن چیزیش نیست خلاصه از عروسی که هیچی نفهمیدیم توقتی برگشتیم تهران امیرارسلان ساکت ساکت شد الهی بمیرم پسرم از مسافرت خسته شده بوده ازت معذرت می خوام پسر گلم بهت قول میده دیگه اینقدر مسافرت طولانی نریم
حالا بریم سراغ عکسها از شمال زیاد عکس دارم اینقد که نمیدونم کدوماشو بذارم ولی از مشهد به خاطر حال بد پسرم هیچ عکسی ندارم
بقیه عکس ها در ادامه مطلبه
امیر ارسلان عاشق تاب بازی شده بود همش تو ویلا می گفت تا تا وقتی هم از ویلا می یوردیمش بیرون بدو بدو می رفت سمت تاب و تا تا می خوندبخاطر همین نود درصد عکسامون رو تاپ
اینجا امیر ارسلان داره می دو سمت تاپ
تاپ تاپ عباسی با مرسانا
چه کیفی میده وقتی دیانا منو میبره کالسکه سواری
امیر ارسلان عشق مامان یاد گرفته به همهی حیوونا می گه بع بع حالا اینجا داره بعبعی واقعی می بینه کیف کرده بود
عکس با مامانی و بابایی
عکس با آقا خروسه اولش من فک کردم پسرم بترسه ولی شیر مرد من کلی هم باهاش رفیق شده بود
یه عکس خانوادگی دیگه که امیر ارسلان خوابیده
وقتی امیر ارسلان برای اولین بار دریا رو دید خیلی تعجعب کرده بود آخه سریهای پیش هنوز خیلی کوچولو بود
یه عکس دسته جمعی
عاشقتم وقتی لباتو اینجوری میکنی می خوام بخورمت
امیر ارسلانو مرسانا با عمه فاطمه که شمارو خیلییییییییییییی دوست داره
عاشق این عکسم یه حس عالللللللللللللللی بهم میده
امیر ارسلان در شهر بازی
امیر ارسلان عاشق این شده بود بره رو سانروف
عاشقتممممممممممممممممم پسر قشنگم
امیر ارسلان و محمد حسین کوچولو